گاهی ادم الکی الکی مهربون میشه...مثلا من امروز اینقد جو گیر شدم که بی خودی زنگ زدم به دختر عمم که سال تا سال نمی بینمش!!!

یا نشستم واسه دوری خواهر یکی یه دونم گریه کردم های...های...جوری که جالم از خودم به هم خورد....

الانم که دیگه اوج مهربونیمه می خوام برم واسه خودم کافه گلاسه درست کنم....دیگه نمی دونم اخرش چی میشه..........

نظرات 4 + ارسال نظر
نرگس دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:35 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

والا تا اینجا که من میدونم خواهرت همین الان که داری قلیه ماهی میخوری رو تختت...نشسته جلوت داره کامنت میذاری حالا واسه کدوم دوری اش های های گریه کردی من نمیدونم =))

احسان دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:57 ب.ظ http://pantechphones.blogsky.com

سلام دوست خوبم.مایلی تبادل لینک کنیم؟

فاطمه دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 ب.ظ

خوش اومدی مهربون:دی

عادله سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:54 ق.ظ

به به نسیم جون خودم . شما هم بعله ؟ مبارکه ایشالا .
میگما بی زحمت بیاید تو جبهه من .
: دیییییییی
منم این روزا خیلی الکی مهربون شدم و دلم واسه خواهر شما تنگ شده !

سلام قربونت برم......اره....این الکی مهربونیم دردسره...ما تا ابد هم سنگر شماییم قربان!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد