نفرت..نفرت..نفرت

چقدر واقعیت غم انگیزیست روزی برسد که مرد که چه عرض کنم...زردی را که برای خاکمان تصمیم میگیرد دزد  و دروغ خطاب کنیم..اما جانمان به لبمان امده است... 

این همه زخم...این همه کشتار...این همه توهین....از وقتی یادم میاید..خستگیش به تنم مانده....مانند زخمی که ناخنی روی آن میکشند...دلم میترکد از تو که خواب بودی و حتی ندیدی جنایتکاران کی و چطور به اتاقت ریختند و.....حتی طعم مرگ را حس نکردی.....من تمام وجودم نفرت است...یا تو که گفتی :مادر...میروم..برمیگردم برای شام..و دیگر نیامدی... 

اری... 

سیاه میپوشم....تو برای همیشه در قلب و ذهن من به شفافی نور و صداقت باران خواهی ماند...

چه شد؟

اشک میریزم برای تو که زخمی به خانه برگشتی...اشک میریزم برای تو که حتی به خانه هم برنگشتی برای اینکه مبادا از دیدن تو مادرت  آه بکشد.... 

برای تو اشک میریزم و برای خودم که با چه ذوقی رای دادیم....و کجای آدم نمیسوزد وقتی رییس جمهور در تلویزیون فریاد میزند که با رای شما مردم عزیز و باشعور انتخاب شدم.... 

اشک میریزم برای شعور و معصومیت از دست رفته مان....اشک میریزم برای فریادهایمان که بغضی شده اند در گلو...اشک میریزم برای خدا....خدایی که به درد آمد از این لجنزار....خدایی که امروز در تو دیدم...در ما دیدم.... 

دوستی از کارکنان روزنامه ایران زنگ زد و گفت:ساعت ۸ صبح رفتم دفتر روزنامه و از خدا میخواستم رای برگردد...روزنامه آماده روی میزم بود....احمدی نژاد با ۲۴ میلیون رای....شاخ دراوردم....چطور؟ساعت ۸ صبح ۲۴ میلیون رای؟؟از دیشب روزنامه چاپ شده بود..از دفتر بیرون زدم...و الان دارم استعفایم را مینویسم....  

نمیدانم چه بر سرمان خواهد امد؟؟؟ 

فقط میدانم کینه ای در دلم هست و میدانم در دلمان هست....و نمیدانم کی این زخم دوباره سر باز میکند؟؟؟

خیلی زود دیر میشود...

اگر میخواهید همان چیزی را تجربه کنید که در زمان خاتمی تجربه کردید...موسوی بهترین گزینه است... 

اگر میخواهید همه چیزهایی را تجربه کنید که در این ۴ سال تجربه کردید...احمدی نژاد بهترین است... 

اگر میخواهید فقط تجربه کنید کروبی را دریابید... 

و اگر میخواهید هیچ چیز را تجربه نکنید...رضایی را انتخاب کنید.... 

میبینید.....به هرحال همه ما موش های آزمایشگاهی هستیم...همیشه گول میخوریم و وقتی خوب سرمان کلاه رفت دور و برمان را که میبینیم دیگر هیچکس نیست...اگر قرار بود داستان سیاست به همین راحتی ها باشد.. تاالان همه ما کسی میشدیم...راستش رو بخواهید من اصلا حوصله حرف زدن راجع سیاست رو ندارم...تا همین جا بس است..ترجیح میدهم و بیشتر مشتاقم که بعد از انتخاب زییس جمهور مفصل حرف بزنم...افسوس که خیلی زود دیر میشود...  

 

 

بی نوشت:من حالم هر روز با تو خوشتر است...به تخته میزنم...من خوشحالم...خوشبختم...من تمام زیباییهای دنیا به نامم شد از زمانی که دیدمت..میدانی...؟؟چه شد؟؟؟واژه کم آوردم...