میدانی این روزها دلم راه رفتن میخواهد....و عجیب گاهی دویدن....
دلشوره هایم را میشمرم دلم از شوری درد گرفته است....خیابان های شهر من مملو از ((ما)) هایی است که دیگر ((من..من)) نمیکنند.
اما هنوز گاهی بغض میکنم برای جای خالی همه تان و میگویم خوش به حالتان و دلتان سبز باد و جاوید.خوش به حالتان که رفتید...ما همگی این روزها دلمان زود زود برای خدا تنگ میشود.
همین
خوشحالم که هنوز سبز هستیم و سبز موندیم
ادامه بدین
سبز و سبزوار باشید
ولی توی این دنیا خیلی بهتر میشه خدا رو زیارت کرد...راهش رو یاد بگیر...
موفق باشی
خدا رو همه جا میشه حس کرد..من این روزها دلم از همیشه بیشتر برای خدا تنگ میشود وگرنه خدا که همیشه روبروی چشمانمان
پلک میزند.لحظه های هست اینچنین که هر ادمی دلش میخواهد اصلا دلتنگ شود از عمد...خدا رو همه جا میشه دید.من غیر این نگفتم.مرسی که میخونین.باعث افتخاره
ادامه می دیم. ما همه با همیم
ممنون که اومدی
من زیاد اهل دل دل کردن نیستم و این خیلی وقتها کار دستم داده!!
منتظرتم دوباره گلم
سلام
وب قشنگی داری با کلی نوشته ی قشنگتر
خیلی زوِدِ زود...
نوشته هایتان پر عیار بود
با تبادل لینک موافقید؟ به من سر بزنید.
منتظر حضورتان هستم
راه به روایت عاشق نابیناhttp://sepehreafghan.persianblog.ir