رویا

من هستم....میگی ذوست دارم!!!میگم منم...میگی این همونیه که من میخوام.میگم منم!میگی ما عین همیم.میگم اوهوم...میگی دیگه تمومه....سرخ میشم...ما میسازیم.فدا میکنیم...وایمیستیم....عصرا تو خیابون درخت بلند با هم قدم مبزنیم...دونسته های همو ورق میزنیم...ما معنی عشقو میفهمیم...من هستم...میگی

 که توام هستی....

زمان مال ماست...تو چنگمونه!!!رویای تا همیشه بودن فقط یه رویاشت...

تو هستی...میگی دوست دارم...اما.................................تو داری تو خیابون درخت بلند قدم میزنی...از دونسته هات میگی...فقظ یه چیز؟؟؟یه سوال؟؟

من هستم؟؟؟رویای تا همیشه بودن فقط یه رویاست!!!!!

رورنامه

جای همتون خالی بود!!!

امروز رفته بودم بزرگداشت فردوسی تو کاخ نیاوران.خیلی زیبا بود.اشعار تند و تیز بادکوبه ای بود و صدای شهرام ناظری.....البته بخش دوم برنامه حالب یود و اولاش زیاد اش دهن سوزی نبود.......

نمیدونم چرا تو این محیط ها حس میکنم همه ادما خودشون نیستن...وقتی تو صدای کف زدن ادما غرق میشن.یا اصلا خود من...همین خود من که این همه جوگیر شدم فکر کردم پر شدم از دانسته ها و یاد گرفتم....من جقدر خودمم؟چقدر مفیدم؟؟؟

ولی با تمام این حرفا یه مساله ای مدتها بود ذهنمو درگیر کرده بود.شک!!!

که امروز فهمیدم بزرگترین گناه دنیا همینه..که به اون چیزی که تمام ایمانت بوده شک کنی..تو یه لحظه!بگی نکنه.....دیگه تمومه تا اخرش رهات نمیکنه...

تو ایمان منی...بهت شک ندارم...امروز اینقدر بهم خوش گذشته که میخوام تا صبح مرورش کنم...

بدون شرح

جقدر دیدن این کودک گرسنه که داره رو پشت صفحه ی کامم انگشتاشم میخوره می ترکوندم!!!!

پس چای و بافلوا رو ول میکنم....شاید جند لحظه فکم نجنبه یهتره....خب خوشبختانه برنج دوباره اومد پایین اما گویا گوشت گرون میشه...به هر حال این رسم روزگاره که یه سری همچنان بترکن...یه سری بمیرن از گرسنگی...اقای چیز امروز تو رادیو سخنرانی فرمودن و من با همین گوشام شنیدم که فرمودن:شکر خدا قیمت برنج کاهش یافت و از این پس مردم میتونن در هفته به راحتی ۲ وعده برنج مصرف کنن.....

انگار داره به مرغ غذا میده!!!

چی بگم؟؟؟شما بگین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!