من خوب اگاهم که زندگی یکسر صحنه بازیست!!!
من خوب میداتم که همه کس برای بازیهای حقیر افریده نشده است...
یهو افتادم تو این حال و هوا....بعد از یه دوره که بهم خیلی سخت گذشت دوباره افتادم تو مسیر خودم...هیج جیز خوب و درستی از بین نمیره...همه چیز اخر سر همونی میشه که تو میخواستی...اتفاقات فقط پله پله تورو به یه جاهایی میرسونن که یهو میبینی تو جات همین جا بوده.
فکر میکنم ادم اگه سعی کنه همه چیز و دوست داشته باشه اونوقت هیچی واسش بد نیست...اگه ما دردامونو..خستگیامونو حتی تجربه های تلخمونو حتی اون قطره اشکی و که ریختی چون دلت شکست دوست داشته باشیم و جریی از خودمون بدونیم ذیگه سخت نیست...
پی نوشت:زود زود همش تاپ تاپ میزنه این دل...پاشو...
من می فهمم که چی میگی. . .
ای ول نسیم جون خودم.
اینههههههههه
به استحضار میرسانم که همان طور که گفتم دختر خانم ها در فصل بهار دچار حال و هوای بهاری می شوند دیدی اول فصل تابستان حالت خوب شد تازه کلی هم انرژتیک شدی . از اینکه تنها کامنت گذار وبلاگم باز گشت بسیار خرسند شدم.دی...
سلام..خیلی خوشحال شدم که دیدم دوباره نوشتی..بیشتر و بیشتر بنویسی و همیشه شاد باشی!
آره...واقعا همینه..اصلا زندگی همیناست...همین اشک ها و لبخندای کوچیک!