روم راه من

امروز بعد از مدتها یه دل سیر خوابیدم....این عمیق ترین خوابی بود که تو سالهای اخیر داشتم...

حالا میدونین بعد از خواب یه بستنی میچسبه که روش پر شکلاته...اون موقع بود که مزه زندگی رو انگار چشیدم....

انگار همه جیز درست چفت هم شد....همونی که میخواستم....بستنی رو مثل بچگیا میخوردم...دوس نداشتم تموم شه...باز بغض کردم...نه از غم...

میدونی؟؟؟بستنی...زندگی..طعمش...بغض...همش بهانست...!!!!!!!!!

همه راهها به روم ختم میشه....به تو...همین.

نظرات 2 + ارسال نظر
شهره یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:58 ب.ظ http://www.aveh.blogsky.com

سلام
هنوز هم همان دختر کوچولوی پر رویی هستی که به دنبال لحظه موعودی نشسته و از دنیا گله منده که چرا به کامش نمی گرده بستنی رو هر جور بخوری بستنیه این تویی که تغییر می کنی من هم دلم هوس خوردن سیب کال ترشی رو داره که شش ساله بودم و خوردم ولی اون لحظه همان موقع خوب بوده بدون شک حالا بی معنی ترینه جوانی ظعم زندگی است قدرش را خیلی عمیق تر بدان

زندگی یعنی همین لحظه ها...لحظه هایی که بهترین حال و داری...می بینی؟؟؟تو هنوز طعم ترش اون سیب یادته...منم هرگز مزه اون بستنی از خاطرم نمیره...و حال اون لحطه رو....اگه بخوای زندگی رو عمیق ببینی مطمین باش غرق میشی...زندگی با تمام سختیش به همین سادگیه...و نعمت داشتن یه دل پر از عشق یا به بهانه عشق حتی شیرینه...تو اگر خوب دور و برت رو ببینی و تو خودت مرور کنی هر روز دوست داری یه سیب ترش گاز برنی....اره....

عادله دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:39 ب.ظ

منم بستنییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد