اگر قرار باشد خودمان را تعریف کنیم...چطور مینویسیم؟؟چطور صادقانه خودمان رار قم میزنیم..و از افشا شدن نمیترسیم...راستی آن لحظه که در راست ترین لحظه ها به خودمان نگاه میکنیم عجب لحظه پر رمز و رازیست...شروع میکنم..شما هم با من به صمیمی ترین و زیباترین لحظه ادمی بیایید...
من تکه ای از تاریکی هستم.نامه ای بلند.سوالی سمج و ذهنی ساده.کنجکاو و این کنجکاوی همیشه کار دستم میدهد.همیشه مینویسم..اعتقاد دارم آنهایی که نمینویسند ازادی بزرگی در آغوش دارند که انگار بارشان سبکتر است..همیشه دقیق شدن در آدمها ازارم میدهد...خیلی اوقات اشتباه کردم و قبول نکردم که اشتباه کردم اما واقعا اشتباه کرده ام.گاهی بیش از حد خوب بوده ام و گاهی خیلی بد..که بد بودنم بسیاری از لحظه ها به خاطر خوبیهایم بود..
گاهی خودم هم نمیفهمم چه میگویم و فقط بلغور میکنم که کم نیاورم..خانه ای که در درون من است خانه ایست رو به جهان اما جدا از جهان...زندگی گاهی راضیم نمیکند...همیشه پی کاری بزرگم..در حالیکه حتی از عهده شاید ساده ترین کارها بر نیایم...اما همیشه تصویر هولناکی از اینده را میبینم...و میدانم پس از این هولناکی انسان صورتش سرخ خواهد شد نه از هراس از شرم..زیرا ناگهان در میابد که همواره عقلش را در شرمگاهش پنهان کرده بودو از انجا به جهان مینگریست..چیزی که فروید انرا در نطفه انسانها گذاشته و دیگران باور کردند.اشتباهی که حقیقت پنداشتند و به غلط پنداشتند زیرا تمام داستان این نبوده است!!
و اشتباه کردن چقدر ترسناک است...وقتی که میدانی فرصتی هم نیست..ما ادمها همیشه همینطوریم...حتی در اشتباهاتمان گمان میکنیم که راست میگوییم و آن آینده هولناک چنین روزیست...یک روز از میان خط به خط زندگیم دریافتم نیروی وحشتناکی در آدمی هست که قویتر از تمام لشگرهای جنگی دنیاست..و آن زمان رسیدن یک فکر و ظهور یک اندیشه است..زمانیکه حتی در اندیشه لبخند کودکی هستی یا در اندیشه کاری بزرگ حتما هستی...و این است رسالت هستی...
من اشتباه زیاد کرده ام و گاهی از این رسالت دور شده ام ... گاهی خودم نبوده ام...اما همیشه در اندیشه بزرگ شدن هستم تا جاییکه روزی برسدکه انسان در خلوتش به خودش افتخار کند..همین..
مطلب شما عالی است. پست جدیدی نوشته ام که بسیار به مطالب ورویکرد شما نزدیک است جهت همسویی بیشتر مطالعه بفرمایید
وایییی...
گاهی خودمونم از حقیقت خودمون فرار میکنیم...
گاهی وقتا نا خواسته بد میشیم و بدی میکنیم...و حتی شاید باور نکنیم چطور اینکار رو کردیم...
منم امیدوارم این روز برسه...
همیشه شاد و موفق باشی
سخت است افتخار کردن به خود. انتظار ما از خودمان همیشه بیشتر آنست که هستیم...
سلام
آدم ها توی خلوتشونون ... خودشون رو فریب میدون و دروغ میکن و باور میکنن!
ح ق ی ق ت بی ن ب ا ش ی د
البته این نظر شماست..اما اگر نوشته منو دقیق بخونید متوجه میشین که حقیقت و واقعیت اینه که باید به جایی برسیم که در خلوتمون ابتدا با خودمون صادق باشیم و بعد در هر کجا انوقت دیگر از افشا شدن واهمه ای نداریم..من اینکار رو کردم..واقعا کردم...و لذتی بردم که برام بی نظیره..این چیزی که شما گفتین هست و من هم گاهی همین بودم اما من گفتم باید اون در خلوت اتفاق بیافته و اون روزه که اتفاق هولناکی برای انسان میفته...اما هرگز قبول ندارم که همه ادما در خلوت اینگونه اند که گفتین...مرسی که میخونین..برام با ارزشه...انسان حقیقت بین انسانیست که با خودش اول روراسته و بعد به مراتب با دیگران....اونیکه دروغ میگه و خودش باور میکنه یک عمر در ریای خودش خواهد بود تا روزی از بوی خودش حالش به هم میخوره...مرسییییییی زیاد
میبخشید من اشتباه کردم ... باید کامنتم رو اصلاح کنم...
بعضی از آدمها توی خلوتشونون ... خودشون رو فریب میدون و دروغ میکن و باور میکنن!
منظورم آدمهایی هستن که فرق حقیقت و واقعیت رو نمیدونن...
و خیلی وقت ها واقعیت بین هستن تا ؛حقیقت؛ بین...
سلام
من همیشه گفتم آدمی خوشبخته که قلبش و فکرش و ذهنش با خودش رو راست باشه
این جوری میشه موفق بود که سعی کرد خودت رو گول نزنی کع سعی کنی همونی بشه که آرمان هات میگن
من آپم با یه خاطره ی جدید
فعلا بای
خط اخر رو خوب اومدی...هیچی بدتر از این نیست که ادم پیش خودش سرافکتده باشه..اینوقتا جواب دنیا رو بدی جواب خودتو نمیتونی بدی
سلام سلام صتا سلام به نسیم جون خوب و مهربان ... اومدم !!!!
ممنون که یادم بودی ... عزیزم ... خدا رو شکر زودی حل شد ... وای نمی دونی چقدر سبک شدم ... ( نفس راحت )
فکر کردم فقط اسمامون مثل همه. ولی افکارمون هم...
اگه قرار باشه از خودم بنویسم...می دونی...اگه خواننده خودم باشم خیلی چیزا می نویسم...اما اگه کسی باشه که برام مهم باشه شاید یه کم سانسور کنم...نمی دونم دقیقا!..
به نظرم تو خوبی!
و این خیلی خوبه که آدم به جایی برسه که تو خلوتش به خودش افتخار کنه!
وجود انسان پر از راز و رمز کشف نشدست.....
ولی فکر نکنم انسان خودشو واقعا بشناسه....
یا علی
سلام دوست من
من هم امیدوارم من و شما و دیگر دوستان روزی به جایی برسیم که در خلوت با خدای خود به خود افتخار کنیم همانگونه که خداوند به بشر افتخار کرد
فتبارک الله احسن الخالقین
به روزم با
برمن چه می گذرد
و منتظر حضورتون هستم
بای
سلام ! ناخونده مهمونت شدم ببخشید ! این حرفها فقط قشنگ است و دیگر هیچ ! با این رباعی از شما دعوت میکنم به مهمانی دیوانه های محترم قدم رنجه کنید !
نه اهل شمالم نه جنوبی هستم
نه اهل عزا نه پایکوبی هستم
تنها یک چیز از خودم میدانم
نه آدم بد نه مرد خوبی هستم
من باهات موافق نیستم...این حرفها همه چیز یک زندگی درست و زیباست.یعنی تو واقعا فکر میکنی که همه ادمها دو رو هستند یا صادق نیستند؟؟تو هیچوقت با خودت خوت نکردی؟هیچ وقت راجع خودت قضاوت صادقانه نکردی؟؟اگه اینطور نبوده بهت حق میدم..مرسی که میخونی...این خیلی برام با ارزشه
نسیم جونم سلام
1- خط سوم غلط املایی داری اصلاحش کن(راضیست).
2- روبرو شدن با حقیقت کار خیلی سختیه که از عهده هر کسی بر نمیاد مخصوصا اگه این حقیقت چهره کریه و زشت واقعی خود آدم باشه.
3- اگه صفت دورغگویی رو از خود دور کنیم فکر می کنم خیلی راحت میتونیم با حقیقت،هر حقیقتی کنار بیایم)
سلام..به سلامتی اومدی؟مرسی که دقت داری من گاهی انقدر غرق تو افکارمم و تند تند مینویسم که گاهی اشتباه میکنم.ممنون
سلام
تنبل آپ کن دیگه دفعه دیگه اومدم باز همین پست این جا بود پوست از سرت میکنما دهه
آفرین دختر خوب