تسل سوخته

جدیدا تصویب شد که در زبان فارسی به جای کلمه ایفون از در باز کن استفاده شود...

و من نمیدونم که قراره به جای در بازکن از چی استفاده شه...انتظار میره که به زودی

به جای سیفون از .....پایین بر استفاده شه..اخه مستحضرین که تمام مسایل بشری رو به بهبوده و گذشته از فقر...فحشا...گرونی...اعتیاد...و...و...و !!!!رسالت ما اینه که فارسی رو پاس بداریم...

حالا دیگه به جهنم که تو بیکاری...نمیتونی زن بگیری....یا هر چی جون میکنی همون نکنی بهتره....

خلاصه از اونجایی که همون هسته..حق مسلم ماست و پس ما خیلی به حساب میایمو همه چیزمون راست و درسته و در عین حال اعظم مسایلی که بهش توجه میشه فرهنگ و هنر و تاریخمونه ما همچنان پاس میداریم تا ببینیم تکلیف نسل سوخته مملکت ما چه خواهد شد؟؟؟؟

نسلی که یا به جبر باید بسوزه یا اینقدر این دنیا براش تنگ میشه که تن به هر چیزی میده...نسلی که میفهمه و سالهاست که داره تاوان همین فهمیدن زو پس میده...من خسته ام...تا بعد!!!!!!

مرداش بیان وسط

اگر عشق عشق باشد زمان حرف احمقانه ایست...

این جمله رو یادمه ۱۱ سالم بود که تو کتاب فروغ که اولش یه مصاحبه بود باهاش خوندم...اون زمان فقط یه جورایی با خوندن و تکرار کردنش احساس بزرگی میکردم!

اما الان که بهش فکر میکنم میبینم که چقدر درکش سخته...فکر کن که تو از جون و دل و سخت خواهان کسی باشی و واسه دیدنش یه لحظه له له بزنی اما بخوای باور کنی که باید زمان ظولانی منتظر بمونی...حتی اگه زمانش هیچوقت نرسه...اونوقت بازم میتونی اینجوری عاشق باشی؟؟؟

اگر عشق عشق باشد....

حالا که صحبت از ناب واژه هاست شما بگین که از پس عشق با تمام فرمولش بر میاین؟؟؟

عروسکهای کوکی

ما دیشب رفته بودیم تو خط صوفیانه....تا صبح خواب رقص سما میدیدم...عجب خوابی بود...بدون بلیط رفت و برگشت و اجازه بابا و مامان رفتم ترکیه اومدم...حقیقتا هم هنوز خستگی راه در من هست...

همه جای خوابم شاهکار بود جر اینجاش که صدای جارو برقی اومد...مامان گفت پاشو مهمون داریم...دیگه من مجبور شدم چون میخواستم تی بکشم....برگشتم خونمون....

ولی گذشته از شوخی نمیدونم حکمت این خواب چی بود..چه حس عجیبی داشتم..منی که شاید هیچوقت از خیلی مسایل سر در نمیارم...تو خواب از حال عجیبم به گریه افتاذم!!!

شاید به این دلیل که این روزا از خیلی چیرا فرار میکنم...یعنی خودمو به نفهمیدن میزنم شاید با همین چهره خل و چلم....راحت تر سر کنم...گاهی فکر میکنم نفهمیدن نعمت بزرگیه که خدا به ادمای احمق عطا کرده...منو می بخشید که از این لغات استفاده میکنم...برای منظورم کلمات بهتری پیدا نکردم..نسل جدید یعنی ما یا اونقدر به خاطر موشکافی تو مسایل شکسته و سر خورده میشیم یا سردرگم یا کلا بی خیال همش...نمیدونم...به قولی شاید ما همگی عروسکهای کوکی یک تقدیریم که اخر همگی از سوراخ یک سوزن رد میشویم...پایان..