مال تو

میدانی؟؟؟

تا انتهای حضور تو از یادم نمیروی....خاموش به رساترین شیون ادمی تو از یادم نمیروی...گریبانی برای دریدن این بغض بیقرار تو از یادم نمیروی...سفری از تمام دوستت دارم های دنیا تو از یادم نمیروی...مرا نان و ابی...توشه علاقه ای از تو بس است!!!

من امشب تمام اسمان خواهم بود با حضور تو!!!ستاره باران است شبم...از امشب سنگینیم به دوش تو..پاهایم بی رمقند...مرد خستگیم باش...تورا به حرمت اغوشمان قسم با من باش...

اه...من خوشبختم...نابم....از این شبانه تا تمام زندگی ماه کامل من باش...نه...نه...من حتی به هلالی از تو راضیم....من خوشبختم....

شب شکسته

هیچ میدانی من در غیبت پر سوال تو چقدر ترانه سرودم...چقدر ستاره نشاندم...در غیبت پر سوال تو عقربه های بی بازگشت من حتی به ساعت شش و هفت پنجشنبه نرسید.حالا که امدی پس این همه حرف نا منتظر از رفتن بی مجال چرا؟؟؟

همانجا نزدیک به همان میل همیشه رفتن بمان...همیشه رفتن به سوی حریم علاقه اسان است و باز امدن از تصرف بوسه دشوار...

پس من اینجا چه میکنم؟؟؟دیگر نه خواب گریه تا سحر!!!نه ترس تنهایی!!!من...همینه ساده...باور کن برای یکبار برخاستن هزاربار فروافتاده ام...

میخندم....زیرا که عشق تنها سوتفاهمی بود برای تو ...در جمع من و این شب شکسته جای تو خالی!!!!!!!!!

بزرگ شدیم

یادم میاد نی نی بودیم هی میگفتن جیزه...جیزه....درست مثل الان که یه جورایی نزدیک شدن به مسایل یا حتی فهمشون حیزه...

یادمه میگفتن:عسلی بگو بابا..بگو پسته...بگو قصطنطنیه...و ما یه عمره طوطی وار هر چیزی رو که یاد میگیریم فقط تکرار میکتیم.

یادمه میگفتن:بغلش نکن بغلی میشه...و هنوز که هنوزه جهان ما داره از فقر محبت و عشق به تباهی میره.

بزرگتر که شدیم ما مانه به بابا میگفت جلو بچه دعوا نکن روش تاثیر داره.ما موندیمو در بسته و صدای فریادهایی که نفهمیدیم از چی بود و حالا از حل خیلی از مسایل عاجزیم و به شنیدن فریاد عاذت کردیم....

و خیلی چیزای دیگه که همش پر رنگ و کمرنگ تو ما هست و همش تمام کودکی ماست اگرچه پر از زیبایی است اما تک تک مراحلش یا ماست.و من فکر میکنم تنها رسالت ما اینه که کودکی قشنگی واسه بچه هامون بسازیم تا بهترین کودکی رو تو بزرگیشون داشته باشن.

پی نوشت:کا کا کو کویم همیشه نی نی من باش